سرپیچی کردنسَرپیچی کَردَن کنایه از نافرمانی کردن ادامه... کنایه از نافرمانی کردن تصویر سرپیچی کردن فرهنگ فارسی عمید
سرپیچی کردن (حَ شُ دَ) نافرمانی کردن. تمرد کردن. سر باززدن از کاری ادامه... نافرمانی کردن. تمرد کردن. سر باززدن از کاری لغت نامه دهخدا
سرپیچی کردن نافرمانی کردن عصیان ورزیدن: در ارتش اگر کسی از اوامر مافوق خود سرپیچی کند سخت تنبیه میشود ادامه... نافرمانی کردن عصیان ورزیدن: در ارتش اگر کسی از اوامر مافوق خود سرپیچی کند سخت تنبیه میشود فرهنگ لغت هوشیار
سرپیچی کردن تخطی کردن، تمرد کردن، طغیان کردن، عصیان ورزیدن، سرکشی کردن، نافرمانی کردن، تمکین ن کردن ادامه... تخطی کردن، تمرد کردن، طغیان کردن، عصیان ورزیدن، سرکشی کردن، نافرمانی کردن، تمکین ن کردن فرهنگ واژه مترادف متضاد